زیباترین ارزوی ما زیباترین ارزوی ما، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 25 روز سن داره
یکی شدن عشقمونیکی شدن عشقمون، تا این لحظه: 26 سال و 8 ماه و 14 روز سن داره
شازده پسر اقا سبحانشازده پسر اقا سبحان، تا این لحظه: 7 سال و 3 ماه و 4 روز سن داره

☆彡 ثنا سوگلی مامان و بابا ☆彡

بازم باغ...

  سلام به زندگیم...   همه دار و ندارم...   عزیز دلم روز چهارشنبه ١٥/٣/٩٢ به اتفاق اقاجون ،مامان جون،   زن عمو ،بابا رسول بازم رفتیم باغ عمه ..   ما که تا میوه داره ول کن نیستیم   شما به محض ورود از قبل یادت بود که هاپو دارند و نی نی هم داره...   سریع سمت اونا را نشون دادی و خودت را میکشیدی اون سمت تا ببرمت..   ما هم تابع بردیمت چقدر نی نی هاش بزرگ و خوشکل شده بودند   هر چقدر من بدم میاد از هاپو شما خوشت میاد.   با مبینا داشتید هاپو را نگاه میکردید من هم ازتون عکس گرفتم...    قربونتون برم... ...
19 خرداد 1392

عید مبعث

  سلام به همگی     روزگاری بود میوه اش فتنه ، خوراکش مردار ، زندگی اش آلوده ، سایه های   ترس شانه های بردگان را می لرزاند . تازیانه ستم ، عاطفه را از چهره ها   می سترد . تاریکی ، در اعماق تن انسان زوزه می کشید و دخترکان بی   گناه ، در خاک سرد زنده به گور می شدند . و در این هنگام بود که محمد   (ص) بر چکاد کوه نور ایستاد و زمین در زیر پاهای او استوار گردید . بعثت     رسول اکرم مبارک باد .             به به که چه روز خرم آمد / مبعوث، نبى اکرم آمد   بس عید فرا رسید بى شک  / عیدى ن...
17 خرداد 1392

اینم یه جورش دیگه

سلام به عروسک قشنگم ثنا جون     من و عروسکم در یکسال و ١٧ روزگی                                                    یکسال و ٢٠ روزگی    مامان، بابام از الان به فکر اینده من هستند دوچرخه که کادوی تولدم بود  را بردند و یه دوچرخه بزرگتر واسم گرفتند   حالا هر چقدر من بهشون میگم به فکر ...
17 خرداد 1392

کودکانه

سلام دردانه مامان نکات اموزنده برای بچه های دخملی امیدوارم وقتی این نوشته ها را میخونی یه نی نی خوشکل داشته باشی کودکان وقتی با سرزنش و انتقاد زندگی می کنند  می آموزند بی اعتماد به خود باشند. وقتی با خشونت زندگی می کنند  می آموزند که جنگجو باشند. وقتی با ترس زندگی می کنند  می آموزند که بُزدل باشند. وقتی با ترحم زندگی می کنند  می آموزند که به خود احساس ترحم داشته باشند.  وقتی با تمسخر زندگی می کنند می آموزند که خجالتی باشند. وقتی با حسادت زندگی می کنند  می آموزند که در خود احساس گناه داشته باشند.    اما اگر با شکیبایی زندگی کنند بردباری را...
16 خرداد 1392

سوپرایز

  ثنا جونم ببین چه دوست خوبی داری..   هزاران هزران بوس واسه خاله الهام جون و امیر حسین جون    شما خودتون گل هستید..   ثنا جون امروز سه شنبه ١٤/٣/٩٢   وقتی اومدم نظراتت را دیدم بین نظرها یه کادوی خوشکل از خاله الهام بود...   بازم مرسی سوپرایز شدم....       خوشکل خاله قربونت برم انشاالله عمرموم مثل گل نباشه...     ...
14 خرداد 1392

مسابقه یا بازی وبلاگی

سلام به میوه بهشتی   خ وبی دخترکم این یه بازی وبلاگیه جالبه   که از طرف الهام جون مامان امیر حسین دعوت   به این بازی شدیم ما هم در آخر باید 3 نفر از   دوستامونو به این بازی دعوت کنیم:   نازنیین جون(مامان ثنا جون)   معصومه جون(مامان جوراب ابی)   زهرا جون (مامان حسین جون)   مرسی الهام جون که ما را لایق دونستی.   حالا بریم سر سوال های بازی ؟؟؟   برای دیدن بقیه بدو بیا ادامه مطلب:   1-بزرگترین ترس توی زندگیت چیه؟؟؟   ترس از دست دادن عزیزانم خدایی نکرده....     ...
14 خرداد 1392

هفته ایی که گذشت

از 4/3/92 تا10/3/92 با سلام وخسته نباشید فراووووووووون   خوشجل مامان امیدوارم وقتی  این پست را می خونی   خوب و خوش و سلامت باشی..   بقیه در ادامه مطلب   شنبه،یکشنبه،دوشبه را تو خونه بودیم و شما   مشغول بازی ، شیطونی ، دلبری کردن بودی..   بعد از ظهر ها کمی میرفتیم پایین توی حیاط که شما    طبق معمول به دنبال مورچه ها و ناز کردن     بغل کردن و بوسیدن گلها ...   وقتی بالا هستی بهت میگم بریم پیش مامان   جون سریع پا میشی روسری و چادر مامان را میاری بهم ...
13 خرداد 1392

وقتی پا توی کفش بزرگتر ها میکنی

  sans  jooooooooooon   ١٠/٣/٩٢   سلام ای همدم تنهاییم    دیروز اومدی و به زور دمپایی مامان را به پات کردی.... این شکلی چند بار هم به زمین خوردی...       روز بعد دوباره اومدی و ازم میخواستی که برم برات دمپایی ها را بیارم.. الان هم پوشیدی و یکبار خوردی زمین و پاشدی داری زمین را دعوا میکنی... کلا هرموقع از یه جایی کتک بخوری به جای اینکه گریه کنی با دستت همون جایی را که بهش خوردی را میزنی  و میگی اِ اِ و براش اخم میکنی....       بیشتر وقتها عقب عقب میری و می شینی   روی صندلیت ...
11 خرداد 1392

مراحل ابیاری گلها

7/3/92 سلام گل سرخ و سفید و ارغوانی   گل دختر مامان دیروز کمک من گلها را آبیاری کردی  ..کلی بهمون خوش گذشت  یکم اب داخل سطل مونده بود که ریختی سر خودت... خوشت اومده بود و به من میگفتی برات اب بیارم...چندین بار این کار را تکرار  کردی و ذوق کردی.   ثنا نوشت:   دوستان مهربونم امروز تصمیم گرفتم به مامانم کمک کنم...   خوووووووب ،اول گلدونای اینطرف را اب بدم...         حالا یکم به اونطرفی ها اب  بدم.         خسته شدم برم یکم اب بازی کنم..شما مواظب باشید مامانم نبیند......
8 خرداد 1392